کتاب من مینوتار هستم اثر آنتونی مک گان مترجم فریده خرمی نشر پیدایش
چاپ اول 1402 |
خلاصه داستان:
داستان با راوی سوم شخص شروع میشود. از کودکی به اسم متیو که جزو افراد حاشیه ای اجتماع است. همکلاسیهایش او را گربه بوگندو صدا میزنند و مسخره میکنند. او خودباوری ندارد. او فقیر است. در ضمن، مادرش هم بیمار است و باید از او مراقبت و پرستاری کند. او آب گرم برای حمام کردن ندارد. مورد اذیت و آزار دیگر دانش آموزان است. بالاخره به مدرسه راهنمایی میرود اما اوضاع بهتر نمیشود. ما متوجه میشویم راوی اول شخص است اما خجالت میکشید خودش را معرفی کند!
(خطر لو رفتن داستان) کلاس نهمی میشود. او تلاش میکند با یکی از همکلاسیها به اسم اری دوست شود. به مناسبت تولدش یک شعر میگوید و به طور مخفیانه به دستش میرساند. آری هم نسبتاً در طبقه فقراست. پدرش به سختی توانسته دوچرخه ای برای او تهیه کند. دوچرخه دزدیده میشود. متیو با اسم مستعار مینوتار با دزدان دوچرخه قرار میگذارد و آن را از دست آنها می رباید! اما دوستان اری فکر میکنند او خود دزد دوچرخه بوده است. دزدان واقعی متیو را می یابند و به باد کتک میگیرند که دیگران سر میرسند و حقیقت آشکار میشود. پایان داستان البته چندان گل و بلبل نیست. فقر خانوادگی متیو ادامه دارد و رفاقت خاصی بین او و اری شکل نمیگیرد اما متیو خود را به عنوان عضوی از گروه خرخوانهای مدرسه باور میکند!
بررسی:
1- کتاب برای مخاطب نوجوان، جذابیت بصری ندارد. مصور نیست. قلمها هم ریز و نامناسب هستند و...
2- به نظر میرسد مترجم در انتخاب معادلها خوش سلیقه نبوده است. بعضاً عبارتها به شدت گل درشت و نچسب هستند. بسیاری از گفتگوها متناسب با مخاطب نوجوان باید تعدیل شوند.
3- ایده اصلی کتاب این است که «طرد شده ها هم قدرت دارند» و این را به صورت درشت روی جلد نوشته است. اما غلبه فضای داستان برعکس است. یک فضای به شدت تلخ و سیاه و به همین نسبت هم غیرقابل باور. حتی در بخش پایانی که گروه خرخوانها جلوی اراذل و اوباش ایستادگی میکنند و وارد درگیری میشوند، باورپذیر نیست. رفتار متیو با آنها هم قابل باور نیست.
4- چه بسا این کتاب با یک ترجمه و طراحی دیگر برای نوجوانی که دچار انزواگرایی و ضعف خودباوری هستند، مناسب باشد.