معرفی کتاب و کتابفروشی اینترنتی قفسه

نقد، بررسی و فروش کتاب با تأکید بر محصولات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی

معرفی کتاب و کتابفروشی اینترنتی قفسه

نقد، بررسی و فروش کتاب با تأکید بر محصولات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی

معرفی کتاب و کتابفروشی اینترنتی قفسه
Qafase.ir
من حمید درویشی شاهکلائی هستم؛ پژوهشگر، ویراستار و کتابفروش
دانش‌آموخته دکتری رشته فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق علیه‌السلام
اینجا درباره کتابهایی که خوانده‌ام، می‌نویسم.
با راه‌اندازی کتابفروشی اینترنتی قفسه، شما می‌توانید کتاب‌های موجود را سفارش بدهید.
اطلاع از موجودی و خرید درباسلام: b2n.ir/bkbk
خرید مستقیم کتاب در بله: http://ble.ir/hdarvishi
دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیوندهای روزانه
طبقه بندی موضوعی
چند فهرست از کتاب‌های نسبتا خوب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داستان تخیلی» ثبت شده است

تازه های نشر
کتاب عمه بدجنس، اثر دیوید والیامز، ترجمه مریم رفیعی، نشر گیسا
356 صفحه
چاپ اول 1402


خلاصه داستان

داستان در سال 1933 انگلستان اتفاق می افتد. عمه آلبرتا یک زن شرور است. او دوست دارد یک موزه درباره جغدها بسازد. به همین منظور عمارت خانوادگی اشرافی شان را میخواهد تصاحب کند. با یک تصادف ساختگی برادرش را از بین می برد اما متوجه میشود به امضای برادرزاده نیاز دارد تا ملک عمارت را به نام خودش انتقال مالکیت بدهد. از دروغ و تهدید و شکنجه و همه ابزارهای ممکن استفاده میکند تا برادرزاده 12 ساله اش، استلا اولاً جای سند را به او بگوید و ثانیاً آن را امضا کند. او حتی استلا را زندانی میکند. در زندان، استلا با روح یک پسر نوجوان 12 ساله دودکش پاک کن که از قضا در همان عمارت مرده است، آشنا میشود.

(خطر لو رفتن داستان) آنها به یکدیگر کمک میکنند تا در برابر عمه پیروز شوند. عمه اما جای سند را پیدا میکند و نهایتاً امضای دخترک را میگیرد. سرانجام ماجرا اما چیز دیگری است. آنها متوجه میشوند آن پسر نوجوان در حقیقت، عموی استلا و مالک حقیقی عمارت است که سالها قبل توسط آلبرتا کشته شده است. (و البته پیش از آن هم توسط آلبرتا به رودخانه انداخته شده بود اما نجات یافته بود.) جغدها به کمک نوجوانان می آیند و عمه را شکست میدهند. آن عمارت هم به پرورشگاه تبدیل میشود.

بررسی
1- این کتاب پیشتر توسط یک مترجم و ناشر دیگر منتشر شده بود. اسم قبلی کتاب: عمه ترسناک. به نظر میرسد عمه وحشتناک برای awful ترجمه بهتری باشد. البته مطابق محتوای داستان، عبارت بدجنس عنوان مناسب تری برای کتاب است.
2- کتاب مصور است. همچنین از نظر جذابیت بصری (صفحه آرایی، انتخاب قلم و...) برای مخاطب نوجوان (8 تا 16 سال) مناسب است.
3- از نظر نثر نویسنده و نیز جذابیتهای داستانی برای مخاطب نوجوان (10 تا 14 سال) مناسب است.
4- نویسنده یک نویسنده موفق و پرفروش و همچنین یک بازیگر و شخصیت تلویزیونی است. کتابهای مختلفی از او در سطح جهانی و کشور ما ترجمه شده است.
5- از نظر موضوعی کتاب را باید در دسته ادبیات وحشت (داستان ارواح) طبقه بندی کرد اما به طور نصفه نیمه با یک کار طنز و خنده دار مواجهیم. واقعاً نمیشود این کتاب را جزو این دسته ها طبقه بندی کرد. به اندازه کافی طنز نیست، به اندازه کافی هم ترسناک نیست.
6- کتاب از جهت برخورداری از پیامهای محتوایی و اخلاقی، دچار فقر است. شاید تنها مضمون مورد توجه در این زمینه، تبدیل عمارت بلااستفاده به پرورشگاه در صفحات پایانی کتاب باشد.
7- ما در کتاب با مجموعه‌ای از قتلها، خرابکاریها و خشونتها مواجهیم که وجه چندانی ندارند. در برخی موارد هم روابط علی معلولی در نیامده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۰۳ ، ۱۱:۰۱
حمید درویشی شاهکلائی

کتاب من نفرینی نامرئی ام اثر دییردره سولیوان نشر ایران بان

من نفرینی نامرئی ام

عنوان کتاب: من نفرینی نامریی ام پدیدآور اصلی: دییردره سولیوان
مترجم: آلاله ارجمندی ناشر: ایران بان
تعداد جلد: 1 اسم اصلی: savage her reply
تعداد صفحه: 234
قطع رقعی، چاپ اول 1402

مخاطب: نوجوان

خلاصه داستان:
(خطر لو رفتن داستان)

سه خواهر فرزندخوانده شاه بو هستند. ایو با شاه لیر ازدواج میکند تا ارتباط پادشاهی بو (ناپدری اش) با شاه لیر مستحکم شود. 4 فرزند به دنیا می آورد و می میرد. برای تداوم ارتباط، خواهر ایو با نام ایفا شاه لیر ازدواج میکند. او فرزندی به دنیا نمی‌‎آورد. حتی پس از مدتی با فنون جادوگری که بلد بود، آن 4 فرزند را به قو تبدیل می‌کند. این چنین آنان محکوم میشوند در سه بازه سیصد ساله در جاهای خاصی زندگی کنند. بو پس از آگاهی از عمل زشت فرزند خوانده اش، او را نفرین میکند و تبدیل به یک موجود افسانه ای نامرئی بالدار نفرین شده میکند. سرانجام آن فرزندان توسط یک پادشاه جدید کشته میشوند اما در لحظات آخر ایفا را می بخشند.

بررسی:
1- مترجم اسم کتاب را کاملاً عوض کرده است. به جای اسم «پاسخ وحشیانه او» گذاشته «من نفرینی نامرئی ام».
2- داستان یک افسانه اسطوره ای ایرلندی است. در حقیقت بازگویی یک افسانه اسطوره ای ایرلندی. اما در برخی جاها از «پیچ امین الدوله» استفاده کرده است. فارغ از دفاعیاتی که ممکن است مترجم از خود به عمل آورد، این تعبیر به فضای کتاب نمی‌آید.
3- از نظر ظاهری، این قلم ریز برای عرض کتاب مناسب نیست. به عنوان رمان نوجوان، جذابیت بصری صفحه آرایی پایین است.
4- ترجمه فارسی این اثر را به سختی می‌توان جزو ادبیات نوجوانان برشمرد. نه شخصیتهای اصلی رفتار و ویژگیهای نوجوانانه دارند، نه ادبیات آن مناسب این سنین است. 
5- برخی خطوط هم مناسب زیر 18 سال سن نیست. مثل مواردی که توصیف نخستین هم‌بستر شدن ایفا با شاه لیر است.
6- فضای جادوگری کتاب، فضای مبهمی است. با توجه به فضای اسطوره ای آن برای مخاطب ایرانی قابل درک نیست.
7- جهان بینی و هستی شناسی که کتاب ارائه می‌کند و متأسفانه تحکیم می‌کند مربوط به دوره رب النوع‌ها و عقیده خطرناک تناسخ است. البته عقیده وجود خدایگان در این زمانه مورد توجه نیست، اما باورهای تناسخ‌مدار در جامعه رشد کرده است.
8- اینکه شخصیتهای کتاب عمرهای طولانی چندقرنه داشته باشند، یا مثلاً شاه لیر 150 فرزند داشته باشد، اشکالی ندارد اما بالاخره برای ایده اصلی کتاب که تبدیل فرزندان شاه لیر به قو توسط نامادری است، نیازمند زمینه‌چینی‌های بیشتری هستیم. اینها فرزندخوانده‌های او هستند. همچنین خواهرزاده هایش که خواهر به او وصیت کرد مراقبش باشد. حالا مثلاً به دلیل حسادت، آنها را به قو تبدیل کرده؟ چطور به این خوبی جادوگری یاد گرفته است؟ چرا بعد از اینکه به قو تبدیل کرد، فرار نکرد یا به نحوی خودش را نجات نداد؟ آخر سر چرا این فرزندان ایفا را بخشیدند؟!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۰۳ ، ۱۰:۵۰
حمید درویشی شاهکلائی

روزگار تب - نشر ایران‌بان

آنی 11 سال دارد. پیتون 13 سال. مادر این دو خواهر بیمار است. پدرشان پزشک. آنها در بیمارستان زندگی میکنند. فقط پزشکان و سرمایه داران زندگی میکنند. البته بعدا متوجه میشویم دو نفر وحشی هم زندگی میکنند. آنی متوجه دروغگو بودن پدرش میشود و فرار میکند تا خارج از بیمارستان راهی برای درمان مادرش پیدا کند. 
 

داستان در فضای پزشکی هست اما علمی تخیلی نیست، فقط تخیلی است. درباره یک آینده موهوم و البته ترسناک؛ چیزی که از آن به پادآرمانشهر یا کابوس آباد یاد میشود. در روزگار تب، علم و پزشکی مدرن، احساسات را عامل بیماری قلمداد میکند و  میگوید باید جلوی آنها را گرفت. پزشکی و سرمایه داری پیوند مستحکمی با یکدیگر برقرار کرده اند به گونه ای که صنف دیگری باقی نمانده است! البته ارائه تصویر پادآرمانشهری و تاریک جلوه دادن آینده بشر، به خودی خود جرم نیست اما در فضای داستان، نویسنده باید مشخص کند چرا اینطور شده؟ معلوم نیست. نویسنده باید اطلاعات بیشتری درباره گذشته میداد. یا چه بر سر حمل و نقل آمده که دوباره از حیوانات برای راندن درشکه ها استفاده میشود درحالیکه علم پزشکی پیشرفت فراوانی کرده است و میتوان از یک قطره خون، اطلاعات فراوانی به دست آورد.

داستان کتاب هم دیر و کند شروع میشود. پایان کتاب هم قوی نیست. اما بدنه اصلی خوب است.
بسیاری از کارهایی که شخصیتهای نوجوان کتاب انجام میدهند، باورپذیر نیست. 
شخصیت پدر کتاب هم به معنی واقعی کلمه تخریب شده است. میشد با کمی انعطاف، رفتار اشتباه پدر را معقول جلوه داد. بالاخره پدر با دست خود که دخترش را به قربانگاه نمیفرستد. جای کمی همدلانه فهمیدن رفتار پدر در کتاب خالی است

عنوان کتاب: روزگار تب پدیدآور اصلی: انگهرد واکر
مترجم: شقایق قندهاری ناشر: ایران بان
تعداد جلد: 1  
تعداد صفحه: 307
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۱:۲۵
حمید درویشی شاهکلائی