معرفی کتاب و کتابفروشی اینترنتی قفسه

نقد، بررسی و فروش کتاب با تأکید بر محصولات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی

معرفی کتاب و کتابفروشی اینترنتی قفسه

نقد، بررسی و فروش کتاب با تأکید بر محصولات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی

معرفی کتاب و کتابفروشی اینترنتی قفسه
Qafase.ir
من حمید درویشی شاهکلائی هستم؛ پژوهشگر، ویراستار و کتابفروش
دانش‌آموخته دکتری رشته فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق علیه‌السلام
اینجا درباره کتابهایی که خوانده‌ام، می‌نویسم.
با راه‌اندازی کتابفروشی اینترنتی قفسه، شما می‌توانید کتاب‌های موجود را سفارش بدهید.
اطلاع از موجودی و خرید درباسلام: b2n.ir/bkbk
خرید مستقیم کتاب در بله: http://ble.ir/hdarvishi
دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیوندهای روزانه
آخرین مطالب
طبقه بندی موضوعی
چند فهرست از کتاب‌های نسبتا خوب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات

۵ مطلب در مرداد ۱۴۰۳ ثبت شده است


تازه های نشر

عنوان کتاب: داستان دختری که دیگر غذا نخورد پدیدآور اصلی: جن پترو-روی
مترجم: آزاده حسنی ناشر: پرتقال
سال نشر: 1402 مخاطب: نوجوان
تعداد صفحه: 263

دختر 12 ساله ای به نام رایلی به علت بی اشتهایی عصبی در یک مرکز درمانی بستری است. او به همین دلیل، به شدت لاغر و استخوانی است. البته او پیشتر اضافه وزن داشت اما در تلاش برای کاهش وزن، به نوعی دچار اختلال تغذیه شد و با حساسیت عجیبی با غذاها مواجه میشود و به شدت ورزش میکند و کالری میسوزاند تا مبادا ذره ای وزن اضافه کند. او به وضوح به خودش آسیب زده است و از روند عادی زندگی فاصله گرفته است. نوجوانان دیگری که در آن بخش بستری هستند، همگی دچار اختلال تغذیه ای هستند. یکی از آنها شبها به طور مخفیانه دراز نشست میرود تا درمان بر او اثر نکند. در آن مرکز، روانشناسان هم حضور دارند چرا که این بیماری جنبه روانی جدی دارد. سیر درمان رایلی، فراز و نشیب دارد. او نهایتاً در یک جدال درونی مداوم بین دو طرف سالم و بیمار ذهنش می پذیرد که بیمار است و باید درمان شود اما دشواریها همچنان ادامه دارند.

بررسی
1- داستان به طرز عجیبی کند جلو میرود.
2- تقریباً هم چیز خاصی که قابل حدس زدن نباشد، ندارد. با غافل گیری خاصی مواجه نیستیم.
3- عنوان انگلیسی کتاب good enough است. یعنی «نبستاً خوب». اما مترجم عنوان را تغییر داده است به «داستان دختری که دیگر غذا نخورد!» درحالیکه دخترک غذا میخورد اما ورزش هم میکند تا لاغر بماند. غذاهای چرب و ناسالم نمیخورد.
4- یکی از نکاتی که منتقدان خارجی کتاب هم تأکید داشتند، مناسب نبودن کتاب برای نوجوانانی است که اختلال تغذیه ندارند. بخشهایی از کتاب که از زبان قسمت بیمار ذهن دخترک سخن میگوید، ادبیات جذابی دارد و توجیه های خوبی برای لاغر ماندن و غذا نخوردن میآورد. همچنین راه حلهایش را هم میگوید! این کتاب به آسانی کالری سوزاندن را به ارزش تبدیل میکند اما در رسیدن به هدفش یعنی ارزش دانستن زندگی عادی چندان موفق نیست.
5- داستان کتاب مصور نیست.
6- کل داستان، روایت نسبتاً یکجانبه است؛ همه اش متنهای یکنواختی از دفترچه یادداشت دخترک بیمار کتاب که تقریباً بعد از مدتی به تکرار می افتد. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۰۳ ، ۱۰:۴۰
حمید درویشی شاهکلائی
عنوان کتاب: من مینوتار هستم پدیدآور اصلی: آنتونی مک گان
مترجم: فریده خرمی ناشر: پیدایش
تعداد جلد: 1 مخاطب: نوجوان
تعداد صفحه: 80 موضوع: اضطراب،طردشدگی

 

چاپ اول 1402



خلاصه داستان:
داستان با راوی سوم شخص شروع میشود. از کودکی به اسم متیو که جزو افراد حاشیه ای اجتماع است. همکلاسیهایش او را گربه بوگندو صدا میزنند و مسخره میکنند. او خودباوری ندارد. او فقیر است. در ضمن، مادرش هم بیمار است و باید از او مراقبت و پرستاری کند. او آب گرم برای حمام کردن ندارد. مورد اذیت و آزار دیگر دانش آموزان است. بالاخره به مدرسه راهنمایی میرود اما اوضاع بهتر نمیشود. ما متوجه میشویم راوی اول شخص است اما خجالت میکشید خودش را معرفی کند!
(خطر لو رفتن داستان) کلاس نهمی میشود. او تلاش میکند با یکی از همکلاسیها به اسم اری دوست شود. به مناسبت تولدش یک شعر میگوید و به طور مخفیانه به دستش میرساند. آری هم نسبتاً در طبقه فقراست. پدرش به سختی توانسته دوچرخه ای برای او تهیه کند. دوچرخه دزدیده میشود. متیو با اسم مستعار مینوتار با دزدان دوچرخه قرار میگذارد و آن را از دست آنها می رباید! اما دوستان اری فکر میکنند او خود دزد دوچرخه بوده است. دزدان واقعی متیو را می یابند و به باد کتک میگیرند که دیگران سر میرسند و حقیقت آشکار میشود. پایان داستان البته چندان گل و بلبل نیست. فقر خانوادگی متیو ادامه دارد و رفاقت خاصی بین او و اری شکل نمیگیرد اما متیو خود را به عنوان عضوی از گروه خرخوانهای مدرسه باور میکند!

بررسی:
1- کتاب برای مخاطب نوجوان، جذابیت بصری ندارد. مصور نیست. قلمها هم ریز و نامناسب هستند و... 
2- به نظر میرسد مترجم در انتخاب معادلها خوش سلیقه نبوده است. بعضاً عبارتها به شدت گل درشت و نچسب هستند. بسیاری از گفتگوها متناسب با مخاطب نوجوان باید تعدیل شوند.
3- ایده اصلی کتاب این است که «طرد شده ها هم قدرت دارند» و این را به صورت درشت روی جلد نوشته است. اما غلبه فضای داستان برعکس است. یک فضای به شدت تلخ و سیاه و به همین نسبت هم غیرقابل باور. حتی در بخش پایانی که گروه خرخوانها جلوی اراذل و اوباش ایستادگی میکنند و وارد درگیری میشوند، باورپذیر نیست. رفتار متیو با آنها هم قابل باور نیست. 
4- چه بسا این کتاب با یک ترجمه و طراحی دیگر برای نوجوانی که دچار انزواگرایی و ضعف خودباوری هستند، مناسب باشد. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۰۳ ، ۱۰:۳۹
حمید درویشی شاهکلائی


 

عنوان کتاب: مرغک دریایی و گربه ای که به او پرواز آموخت پدیدآور اصلی: لوئیس سپولودا
مترجم: الهام صفارزاده ناشر: پارس کتاب
سال چاپ اول: 1402 مخاطب: نوجوان (8 تا 88 سال)
تعداد صفحه: 118

زوربا یک گربه خانگی است که در یک شهر بندری توسط پسر نوجوانی نگهداری میشود. پسر مجبور است چهار هفته زوربا را ترک کند. 
دسته ای از مرغان دریایی در ساحل خوش و خرم به استراحت و صید ماهیان مشغولند. ناگهان موجی میآید و ... 
داستان این کتاب درباره یکی از این مرغان دریایی است که در این حادثه آسیب میزند و در حقیقت در آلودگی نفتی گرفتار میشود. با تلاش فراوان دوباره پرواز میکند و در خشکی فرود میآید. زوربا او را پیدا میکند و به کمکش می شتابد. او می میرد اما قبل مرگ، تخم میگذارد و از زوربا میخواهد به جوجه اش پرواز یاد بدهد! 

(خطر لو رفتن داستان)
زوربا از دوستانش کمک میگیرد. جوجه پس از مدتی سر از تخم بیرون میآورد و گربه را به عنوان مادر خود می پذیرد و تصمیم میگیرد به عنوان یک گربه زندگی کند. تا اینکه سرانجام می پذیرد باید مثل بقیه مرغان دریایی پرواز را بیاموزد. آموزشها شروع میشود اما نتیجه بخش نیست. در نهایت با کمک یک شاعر، جوجه مرغ دریایی با کمک غریزه اش پرواز میکند و در می یاید رمز پرواز جرئت است.

بررسی:

1- این کتاب در سالهای گذشته توسط مترجمان و ناشران دیگری هم ترجمه شده است.
2- پویانمایی این داستان هم ساخته شده و در فروش موفق بوده است.
3- ترجمه از زبان اصلی (اسپانیایی) صورت نگرفته است. در عنوان کتاب، برخی مترجمان از واژه «جوجه مرغ» استفاده کردند اما این مترجم از مرغک استفاده کرده است. مرغک در فضای ادبی برای مخاطب بزرگسال انتخاب مناسب‌تری است اما در کتاب قطع خشتی کودک، خیر!
4- قطع خشتی برای داستان 118 صفحه‌ای که ادعا میشود برای 8 تا 88 سال نوشته شده است، قطع مناسبی نیست. من ترجمه های عربی، انگلیسی و... را در اینترنت نگاه کردم. همه آنها در قطع رقعی بودند. همچنین کل کتاب سیاه سفید است؛ حتی جلد! خب، چرا؟!
5- اما با یک داستان خوبی مواجه هستیم. هم چفت و بست خوبی دارد و هم اینکه مضامین خوبی از امید، تلاش، همدلی، کار گروهی، مبارزه با بحرانهای محیط زیستی جهان سرمایه داری، صلح پایدار، جرئت و شهامت و... در کتاب وجود دارند.
6- از لوئیس سپولودا نویسنده فقید این کتاب که یک چپ گرای شیلیایی است و سابقه مبارزه و زندان دوره دیکتاتوری ژنرال پینوشه را دارد، پیشتر کتاب کشف بزرگ حلزون (داستان حلزونی که می خواست راز آهستگی ر بدونه) خوانده ام.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۰۳ ، ۱۰:۳۸
حمید درویشی شاهکلائی

تازه های نشر: چاپ اول 1402
کتاب کتاب دست بلوط ها را بگیر
عنوان اصلی Wildoak اثر سی. سی. هرینگتون ترجمه آهو الوند نشر پرتقال

عنوان کتاب: دست بلوط ها را بگیر پدیدآور اصلی: سی سی هرینگتون
مترجم: آهو الوند ناشر: پرتقال
تعداد جلد: 1 مکان: انگلستان
تعداد صفحه: 259 مخاطب: نوجوان +12 سال

خلاصه داستان:
 

۱۹۶۳ میلادی، لندن. دختر نوجوانی به اسم مگی لکنت زبان دارد و هیچ دوستی ندارد جز حیواناتش. خودش را مجروح می‌کند تا جلوی همکلاسی‌هایش حرف نزند. پدرش او را درک نمی‌کند. اما در پی درمان اوست. مادرش او را به نزد پدربزرگ در ییلاقات میفرستد تا شاید خوب شود. مگی که در لندن حیوانات و حشرات مختلفی را به دوستی گرفته بود و با آنها روزگار می‌گذراند، در ییلاق هم به جای گفتگو با پدربزرگ مهربانش، به طبیعت پناه می‌برد و با درخت بلوط دوست میشود اما ناگهان پلنگی را می‌بیند.
(خطر لو رفتن داستان) این پلنگ به نوعی حیوان خانگی بود که صاحب جدیدش آن را رها کرده است. به تله می‌افتد و مجروح میشود. پدربزرگ وجود پلنگ را باور نمی‌کند. پس مگی مخفیانه برایش غذا میبرد و درمانش می‌کند. اهالی روستا تصمیم به دستگیری پلنگ میکنند. سرانجام پلنگ به باغ وحش منتقل میشود و مگی در بزرگسالی به یک فعال محیط زیست تبدیل میشود.

بررسی:
 

1- مترجم اسم کتاب را تغییر داده است. اسم انتخابی او هم تقریباً بی معنی است. موضوع اصلی کتاب نجات پلنگ است نه نجات بلوطها.
2- کتاب شامل توصیفهای خشن و وحشتناک مثل کشتن گورگن یا مجروح شدن پلنگ توسط تله و... است.
3- موضوع کتاب به نوعی رابطه انسان و طبیعت است اما دلیل خاصی برای حفاظت محیط زیست یا دوست داشتن آن نیاورده است. بله. ما مگی را می بینیم که به جای اینکه با انسانها صحبت کند، با حیوانات و طبیعت صحبت میکند. جالب آنکه با آنها بدون لکنت صحبت میکند!
4- روند داستان به شدت خسته کننده است.
5- کتاب مصور نیست. از نظر جذابیت بصری، نمره خوبی نمیگیرد. عرض کتاب هم زیاد است. جالب آنکه در نسخه انگلیسی 336 صفحه است و همان مقدار محتوا در زبان فارسی در دوسوم آن چپانده شده است.
6- یک مضمون برجسته کتاب، لکنت زبان دختر نوجوان است. متأسفانه هیچ راه حل مناسب یا شیوه مواجهی با این موضوع دیده نمیشود. حتی پس از چند دهه در دوران پیری آن دختر هم لکنت زبانش درست نشده است.
7- یک مشکل مگی دوست‌یابی بود. آن هم پاسخ مناسبی نیافت.
8- رفتار پدربزرگ هم در ابعاد مختلف، باورپذیر نیست. به ویژه شرکت در ماجرای دزدی پلنگ. علی الخصوص که نوه طفل معصومش را فرستاد به کام سارقان  و خود در خودرو منتظر ماند تا آن دختر بچه الکن، با پلنگ برگردد!
9- حجم کتاب متناسب با موضوع و پردازش آن نیست. خیلی حجیم شده است.
10- از نظر ویراستاری هم چندان دلچسب نبود. مثل مواردی که «را» بعد از فعل آمده بود (ص 179) یا نوشتن کلمه جنب به صورت جم (ص 121) یا خرده به صورت خورده (ص 82) یا تکرار کلمه زن (ص 53). 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۰۳ ، ۱۰:۳۸
حمید درویشی شاهکلائی


کتاب یک ماجرای عاشقانه طور اثر حمید اباذری نشر پیدایش
168 صفحه تازه های نشر چاپ 1402 
رمان جوان بالای 16 سال

هما دختر نوجوانی است که در مترو آدامس میفروشد. او دوستانش نزد فردی به اسم دایی خان زندگی میکنند. هما وقتی نشانه ای از پدرش پیدا میکند، فرار میکند اما گیر می افتد و زخمی میشود.

خطر لو رفتن داستان:
نهایتاً یک یک شخصیت اسطوره ای که ایزد فراموشی است او را نجات میدهد. این شخصیت فراموشا (فرمش خان) نام دارد. به زمین آمده تا زمینیان را به یاد اسطوره دیگری به نام گوهر بیندازد. هما درگیر اجرا در نمایشی میشود که موضوعش همین گوهر است. آنها نمایش را اجرا میکنند. دایی خان، هما را پیدا میکند. فرمش خان توسط دایی خان دستگیر میشود. هما فرار میکند. گوهر به زمین میآید. گوهر و هما به دنبال فرمش خان میروند. او را از دست دایی خان نجات میدهند. آدمهای بد دستگیر میشوند. قرار است مجوز موسسه برای کودکان کار بی سرپرست بگیرند و از طریق آزمایش دی ان ای والدین آنها پیدا شوند.

بررسی:
بخش زیادی از کتاب، نمایشنامه است. ترکیب آن با رمان در نیامده است و حوصله سر بر شده است. همین طور گیج کننده. 
اسطوره های کتاب به نظر زاییده خیال نویسنده هستند. کیفیت رفتارهای آنان و نیز ارتباطش با این عالم باورپذیر در نیامده است. چراهای زیادی وجود دارد که پاسخ روشنی در کتاب به آنها داده نمیشود. مشکل عشق گوهر و فراموشا چی بود و چرا به هم نرسیدند؟ چرا گوهر خود را به جای دیگری جا زد تا فراموشا او را تبعید کند؟ 
تلاش نویسنده برای توجه دادن به اسطوره ها در زندگی امروز و فراموش نکردن میراث فرهنگی افسانه‌ها ستودنی است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۰۳ ، ۱۰:۲۵
حمید درویشی شاهکلائی